روانشناسي گشتالت كه پايه گذار آن مكس ورتايمر بود، در مخالفت با عنصر گرايي وذره نگري وونت در آلمان بوجود آمد. اگر ورتايمر به عنوان باني اين حركت شناخته شده اما كانسپت گشتالت براي اولين بار در فلسفه و روانشناسي معاصر توسط christisn von Ehrenfels  معرفي شد. اساس موضع گيري گشتالتي و ريشه هاي اين تئوري يعني تمركز به وحدت ادراك را مي توان در كار فيلسوف آلماني امانوئل كانت نيز ديد. طبق گفته كانت ادراك، آنگونه كه تجربه گرايان استدلال مي كنند، يك برداشت و تركيب غير فعال حسي نيست، بلكه سازمان دادن فعال اين عناصر در يك تجربه بهم پيوسته است. بنابر اين مواد خام ادراك به وسيله ذهن شكل و سازمان مي يابد.

 تئوريسين هاي قرن بيستم اشياء را همانطوري كه در يك محيط مطابق با همه عناصرشان ادراك مي شدند، به عنوان يك ساخت كلي مي ديدند.از نظر آنان ادراك بيش از چيزي است كه چشم ها مي بينند ادراك ما فراتر از عناصر حسي و داده هاي فيزيكي اوليه كه دستگاه هاي حسي دنبال مي كنند مي باشد.

 دانلود فایل در قسمت ادامه مطالب